کار و باز هم کار

اینجا خیلی تنها مانده ام. از زور تنهایی مثل سگ کار می کنم و فراموش می کنم که شماها رفته اید و بر نمی گردید. زندگی همین است یا باید خودت را با سعادت های زودیاب و معمول مثل بچه و شوهر و خانواده گول بزنی یا با سعادت های دیر یاب مثل شعر و سینما و هنر و از این مزخرفات ! اما به هرحال همیشه تنها هستی. تنهایی تو را می خورد و خرد می کند – من قیافه ام خیلی شکسته شده و موهایم سفید شده و فکر آینده خفه ام می کند ولی بگذریم....بگذریم. بگذریم.....
آدم باید دنبال جفت خودش بگردد و هر کس یک جفت دارد. آدم باید جفت خودش را پیدا کند با او همخوابه شود و بمیرد. معنی همخوابگی همین است: کامل شدن و مردن. چون زندگی فقط تلاش برای جبران نقص هاست. من خیلی بدبختم فری جانم و هیچکس نمی داند. حتی خودم نمی خواهم بدانم. چون وقتی با این مسئله روبرو می شوم تنها کاری که می توانم بکنم اینستکه خودم را از پنجره پایین بیندازم. اه باز دارم چرت وپرت می نویسم. پاییز که آمدی با هم صحبت خواهیم کرد و خدا کند پاییز بیاید. شعرهایت را برایم بفرست و فراموش نکن که زندگی همین است. کار و باز هم کار.
(بدون تاریخ)
از نامه های فروغ فرخزاد به فریدون فرخزاد