به اندازه تمام هم خوابگی تان

 

خوش آمدید زنان هرز
نزدیک بیایید
دستانم را ببینید
به سیگار تبدیل شده اند
صورتم را ببویید
از الکل خالص تر است
سینه ام را چنگ زنید
شیر خونی نصیبتان می کند
لبانم را اما رها کنید
به اندازه تمام هم خوابگی تان درد کشیده است
سکوت مکنید
همین جا زانو بزنید
از دستهایم بکشید
از صورتم بنوشید
از سینه ام خون آشام گردید
لبانم را .....
اما رها کنید.
نترسید
گرگ نیستم
در خشمشان سکوت آموخته ام
به سیلی هایشان عشق ورزیده ام
آه بی صدا زوزه کشیده ام
در نابودی خویش راهبر بوده ام.
نگریید
ما رستگار نمی شویم
به بهشت نمی رویم
جهنم را می پرستیم
با مذاب خوابیده ایم
آه زنان ماتیکی
زنان تف
بی رحم بخندید
آرایش کنید
بی رحمتر قهقهه شان بزنید
من حسادتتان می کنم
در این تابوت
با کافور هم خوابه ام
ارضا نمی شوم.
مرتب سیگار،
از دستهایم دود می گردم

 

 

Janine Antoni