چیزی مثل

او در دستهایش چیزهایی دارد که با هم نمی خوانند

یک سنگ، یک سفال، دو کبریت سوخته،

میخی زنگ زده به دیوار روبه رو،

برگی که از پنجره پایین افتاد.

او این همه را می گیرد

و در حیاط خلوتش چیزی مثل یک درخت میسازد.

می بینی؟

شعر همین است: "چیزی مثل".

یانیس ریتسوس

ترجمه احمد پوری