خون سیاوش ریخت
پا شدم هر کاری بلد بودم کردم
گلدان های همسایه را آب دادم
به کوسه های آکواریوم غذا دادم
چکمه ها را واکس زدم
به پیرمردها
به گربه ها
دسته جعفری
صدای اذان
بوی سیر
لباس های آویزان
رسید نوار عصب
ته ریش ها
دختری که زمین خورد
ناخن ها
سرفه ها
هل دادن فاحشه ها
پتوهای سیاه
سابیدن جسدها
آقا یه کشک کاله میدی؟
سوت زدن کارگرها
ابرو برداشتن مادرم
کتلت که می سوخت
... خیره نگاه کردم