از ته چاه تکان نخور
او که دیروز مرد جای دوری نرفته است
صورتت را بچسبان به شوفاژ
و پرتش کن نیاز دو روزه را سمت کوسه ها
خار باد این سکون
این تلو تلو خوردن باد
سگ های قدیمی
داربست ها
و صحبت کن با مادرت
قانع خواهد شد شاید
فکر کن
هوا در قتل عام تو دست داشته
همین هوای سمج
مست می کند و یادش می رود
و یادش می رود
فریاد میزنی
تو یک سال است
دو سال
و من در حاشیه کنترل زخمها
به کوچه فرعی می پیچم
زیر زیر پله ای قایم می شوم
و می گویم نفس نیست
دارم خفه می شوم
نمی فهمی
نمی فهمی
از فردا می گویی
چرت
افتاب
چرت
بستنی حصیری
چرت
تالاپ
تالاپ
همسایه ها چرخ گوشت هایشان را پرت می کنند در خیابان
من در خیابان چهارم گم شده ام
زوزه ی کلاغ میدهد سرم
من هنوز هم معتقدم کلاغی در دهانم مرده است
کسی باور نکرد
من کودکی تخس بودم
لج می کنم با ادامس که همین است که هست
لج می کنم با دخترهای چینی
بیخودی
لجم می گیرد از ناخن هایم
کلسیم
ملسیم
یک سیگار در این سرمای پر از سگ
۲۲-
یک سیگار بکش تلخ
موسیقی را عوض کن
راس ۸ مستند نازی ها را تماشا کن
و قتل عام یکدست کودکان
انکه دیروز خودکشی کرد جای دوری نرفته است
عینکش را دراورد داد دست من
سیگار نیمه تمامش را بخشید به من
تک عکسی سوخته
چند سکه
و
مچ دریده اش را بخشید به من
جای دوری نرفت
پی هیچ مرگی نخواهم گریست
من وارث اجسادم
بوی سگ میدهم
بوی کلاغ
بوی ساعت ۱۲
و سیگاری مانده در من چرک می کند
حواست نرود به سرما
تو چیزی نخواهی فهمید
سر شده انکه خودکشی کرد دیروز
و انفجار مغزش در حلقوم من خاموش ...
نفس نیست
خودش دارد خفه می شود
kheili sade..... natunestam at the 4th night.............Fuck ur shitty goal-orientedness.....FUck
دوزخ نعمتی ست سرد
با شعله های پوک و خسته از عذابی که می کشد
این جنگ پایان خوشی ندارد
ابرها
هیولا
سایه ها
هیولا
مرد همسایه با ساطور گوشت را تکه تکه می کند
خرسندی در غذای خانه تلنبار است
من حواسم به برگ هاست و خیسی ناتمامی که رفتگر حمل می کند
شانه هایم بوی نا می دهند
برگ های زشت به من می چسبند
خواب خوبی نمی بینم
و این چندش سقف
و این خانه های مشمایی
گیاهانی که سر هر چهارراه دو دلاری می خواهند
من از روزهای تعطیل وحشت دارم
هوا هوا می خواهد
سیگار سیگار
دست های بی گوشت پراکنده در هوا
دست های بی گوشت پراکنده با سیگارهایی در دستهایشان
قصد پاییز برای اعدام کامل است
من به تو پناه می اورم
برای تمام شمع ها دعا می کنم
پوست نکبت بار مجسمه ها را تحمل می کنم
سوزش به هر چه می خواهد می چسبد
من رگهایم را گره می زنم
اه از همه چیز بیزارم
و گلدان تازه می خرد هم خانه ای سوخته ام
من از گوشت همسایه قرض می کنم
در گلدان می گذارم
فندک خود را پنهان می کند
خانه به خودسوزی احتیاج دارد
مثل اعتیاد در و دیوار را هم میزند
عروسک ها از زیرزمین جیغ می زنند
بیزارم از عروسک هایم
موهای سوخته شان
عکس هایشان
فرسودگی
بیتابی
تن سفت مغرورشان
و وحشت کابوس هایشان
و ناتمامی شب هایشان
بیزارم ازشان
مثل یک پایان خوش پارس کن و بدرود بگو
بگو به انها که منتظرند احمق
بگو به انها که چای و چاقی و کلوچه.
می خندند.
بگو اینجا یک ادم
بگو یک حسرت: پر از قیر
بگو اینجا چشم های سوخته
بگو یک پای سوخته
بگو لثه های خونی
بگو نوازش های خونی
بگو سیلی های یخی در ساعت های دقیق روز
مثلا هفت
مثلا دقیقا ۲ شب
بگو یک ران بریان شده
بگو موهای ریخته
بگو تخیل یک کوسه گم شده
بگو نزدیک نیست
هیچ چیز نزدیک نیست
بگو این زندگی کشدار سوخته
بپرس امروز چند شنبه است؟
داس ساعت
داس دقیق ساعت
داس ۳
داس ۷ عصر
بگو امان از موسیقی که به گا رفت
بگو امان از بی علاجی
بگو امان از همان امید که به امید امدنش تابوت سفارش میدادیم
بگو جهنم یک ایمان ضخیم است
که می خورد
که می خورد
و بی ایمانی اش در تنور عذاب می کشد
به نام آن دستان سرد بی محبتت ای عشق
ناله ای سر بده
هر چند سوخته...
بنشین!
ببین!
لیوان را یکجا سر بکش!
بگذار ریمل خودش را خالی کند
و بسوزد سینه هایت از این عجز جبران ناپذیر!
امروز یه عکس دیدم از یه دختره ژیتان که از خودش گرفته بود. چشای حتما شهلاشو با باند سفید بسته بود. خانومها و اقایان توجه کنید که باند از تمیزی و سپیدی ادمو دل ضعفه می داد. نمادی از کیک پنیر......اووووم.... بعد این شهلا خانوم.... لاک زده بود صورتی. موهاشو با چه وسواسی قر داده بود. رژ لب
براق. صورتی
و این هنرمند عزیز یه تاپ یه استینه پوشیده بود و زیر بغل تمیزشو که حتما باید تو عکس می بود و مهم نبود اصلا ترکیب بندی تو عکاسی چیه و انداخته بود بیرون
دستهای کوچولی خواستنیش چند تا برگو تو دست گرفته بود......آخی تیغ نزندت
و حالا ملت.........یعنی خوبیم و بی خبریم والا
likes & almost 40 or whatever it was, she had 40 comments
یه چیزی تو مایه های به به چه احساس و اندیشه ای
بعد یه شعر میذاره و توش از تنهایی تام میگه
& deja vue is the title
دلم می خواد دختر رو فقط بکشم یه سیلی محکم به صورتش بزنم و بگم اگه کبود شد به سلف پرتره واسه دل من بگیر.........
shit nashod
انقدر صورتش کرم پودر داشت که دستم به پوستش نرسید
hala in vasat safeie avale akkasee io marge man, axe Kafka ba 3 ta parvane..... mikham sad sale siah axam safhe aval nare, ieki mano mishnase bebine akhe chi mige, mige in Zahra Darvishian enghad badbakht shode ke in oje movafaghiateshe, migan ei vai un raft ke tu arts pishraft kone, are june marge mordam raftam tu arts pishrat konam
ki sag doie zendegyo bezane
velam konid baba, be zarin bepoosam........ possidan ke shakho dom nadare hamine
کافکا آنجا نشست و چند بار تکرار کرد: بر تنم اعصابم و خونم...