خانه عناوین مطالب تماس با من

مرا ترک کن پیش از آنکه به جایی روم که از آن برگشتن نیست

مرا ترک کن پیش از آنکه به جایی روم که از آن برگشتن نیست

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • سوز چون سوزش
  • زیرا که منفورم- نفرین شده
  • چیزی چون cello بر زمین وجود داشت و من می خواستمش! ابله!
  • if i could tear you from the ceiling
  • Apr. 22, 13
  • [ بدون عنوان ]
  • سفید
  • پس بگو کی برمی گردی؟
  • hooks
  • II. Adagio (Oboe Concerto in D- Giuseppe Sammartini)
  • slow
  • کند
  • my own very first book s finally started
  • the last episode of BORADE HA

بایگانی

  • اردیبهشت 1392 7
  • فروردین 1392 10
  • اسفند 1391 17
  • بهمن 1391 2
  • دی 1391 2
  • آذر 1391 1
  • فروردین 1390 3
  • اسفند 1389 1
  • بهمن 1389 13
  • دی 1389 12
  • آذر 1389 24
  • آبان 1389 21
  • مهر 1389 18
  • شهریور 1389 7
  • تیر 1389 3
  • خرداد 1389 5
  • اردیبهشت 1389 4
  • فروردین 1389 6
  • اسفند 1388 6
  • بهمن 1388 4
  • دی 1388 5
  • آذر 1388 2
  • آبان 1388 4
  • مهر 1388 3
  • شهریور 1388 6
  • مرداد 1388 6
  • تیر 1388 10
  • خرداد 1388 2
  • آذر 1387 13
  • آبان 1387 18
  • مهر 1387 10
  • شهریور 1387 10
  • مرداد 1387 12
  • تیر 1387 4
  • اردیبهشت 1387 7
  • فروردین 1387 23
  • اسفند 1386 25
  • بهمن 1386 26
  • دی 1386 18

آمار : 141057 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • تا اطلاع ثانوی جمعه 10 دی‌ماه سال 1389 19:23
    تا اطلاع ثانوی در اینجا و سایت عکاسی جان تعطیل.
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 12:06
  • Mahsa & her red life چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 09:37
  • Syd Barrett دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 13:09
    از همون اولشم معلوم بود وضع چه شکلیه. من اسگل هی خودمو گول زدم. هی معلوم بود از وقتی پالتوی کهنه فکسنی شو انداخت رو زمینو کولشو روشو پاهاشو دو ور صندلی ولوی لهستانی ولو کرد. نشست و معلوم بود چی می خواد بگه. سرم می چرخید و تاثیر قرصا تازه داشت رو میشد. حالا من میگم قرص تو چرا باور می کنی همش مال بی خوابیه وغارغار مرغای...
  • ...... دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 11:14
    ......
  • پناهی پنج‌شنبه 2 دی‌ماه سال 1389 12:45
    پناهی به شش سال حبس و ۲۰ سال محرومیت از ساختن فیلم محکوم شد
  • زنده خواهم ماند چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 11:02
    ماتیک نمی زند حرف نمی زند لاک نمی زند کاری نمی کند سایه نمی زند نگاه نمی کند نفس نمی کشد سیگار می کشد باران می شوم خیس نمی شود از کتاب شهربازی- اسفندیار از مجموعه ی شهر کاغذی من
  • هفته اخره و تمووووم..... چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 10:06
    مثل هر روز ساعت ۴ یا بیشتر نمی دونم از خواب پریدم. یه کابوس وحشتناک. مثل همیشه. برج هایی که تا اسمون سیاه گم میشدن. خونه های جنگی سوخته. یه مرد کوتوله از اونایی که آکاندوپلازیا دارنو با خودم می کشیدم و یه دختر بچه. اونا از دیوارا بالا می پریدنو نمی ترسیدن. من می ترسیدم نه واسه خودم می ترسیدم اونا بمیرن.... ما فرار می...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 28 آذر‌ماه سال 1389 11:18
    فقط این که نمی تونه..... فقط داره ابرو داری میکنه............ چی ؟ یا که کی؟........... یه سیگار روشن........... کن
  • chon iek kalame, hamin جمعه 26 آذر‌ماه سال 1389 12:31
    بیزاری های پنج کلمه ای سه کلمه ای چون زخم چون عشق چون سکس بیزاری های چهار کلمه ای چون ماهی چون بنفش چون جمعه بیزاری های چند جمله ای چون "تو هستی چون نمی روی" چون " تو مانده ای و ماندن یعنی نوک زدن به آینه" کودک از بازی برگشته بود قابلمه سوپ پاچه را غل غل می کرد اخبار از بیزاری چیزی نمی گفت چرخ ها...
  • the 3rd artist: Tracey Emin پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 11:29
    Tracey Emin - 1963 British famous for her outrageous voice & performances of her sexual life which made an uproar in Berlin. She is called BAD GIRL among YBAs & a national reputation of explicitness MY BED is nominated for the Turner Prize an unmade bed covered in such objects as a half-empty vodka bottles,...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 24 آذر‌ماه سال 1389 00:54
    بغض موسیقی ترکید برش خورد پلکی عصبی نقاط برخورد جیغ درتنم جسدی جدید را قالب گرفت قدری بیشتر بمان!
  • black swan یکشنبه 21 آذر‌ماه سال 1389 13:49
    کافی و برداشتم. پالتو سنگین مشکی مو با کلاه و شال قرمز برداشتمو زدم زیر بارونی که به قول اینجایی ها رو سر ادم میشاشه رفتم سمت سینما. آخرین فیلم آرنوفسکی. پا شدم با یه انتظار 230 تایی برم ببینم این بابای گرامی این سری چه کرده. با اون فیلمهای برخی نفس گیر برخی خوب. یه فس قبل با ادما دعوا کردم. حق با اونا بود اما من تو...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 20 آذر‌ماه سال 1389 10:22
    ۸۷ تا کلمه نوشتم- پاک کردم- سرده- کفن تا مغز... تا چشمهای باد-مرده- تا چشمهای یخ-مرده... از اصحاب کفن یا کهن یا چی چی متنفرم..... حسودیم میشه......
  • معرفی آرتیست ۲= Paul Thek پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 11:12
    Paul Thek 1933-1988 painter, sculpture & installation artist bisexual died of AIDS These pix that I found online are just crap, those ones I saw today at the library on the cover page of Art In America were fucking breath-taking, Im gonna photograph them for you guys next time I go there, I promise Im not into...
  • Omid Deilami چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 11:48
    امید دیلمی.... کاردانی گرافیک ۱۴ تیر ۵۷ http://www.akkasee.com/users/24947/ هیچ نظر ارسالی هیچ علاقه مندی گاهی عکس هایش اگزبف ندارن و من برای اینکه انگشت به سمتم نگیرن تو فروم کاربرای طلایی منتخبش نمی کنم این ادم دیوانه ست فکر کنم مرده البته این احساسو به شهرام شیدایی هم داشتم و وقتی ایمیلشو گرفتم از جایی و نوشتم براش...
  • یک نمایشنامه جدید از شکسپیر چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 10:03
    عاشق شکسپیرم. فقط و فقط از قتل و خودکشی و رذالت های انسانی حرف می زنه. یه نمایشنامه نداره که اینطور نباشه ... تک عکس.... فتوآرت نیستاااااااا
  • I love this: DISCONNECTEDNESS چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 07:23
    ببینین این بابا منتقده چه چیزایی پارسال نوشته واسه من. باحاله http://thefiendish.com/2009/02/zahra-darvishian-exploring-loneliness-in-an-urban-landscape/
  • جای نگرانی نبود سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 08:45
    همه چیز به شکل خفه کننده ای پیش می رفت هیچ چیز نگران کننده نبود خفه بود سرم در نامحدود بود تنم در محدود بود و پشت سرم چیزی شبیه نوک کرگدن بو می کشید تا دوردست بو می کشید سکته- دار- سکته تیغ- تصادف- تیغ همه چیز مانند همیشه بود صبح های سرفه- خون- سرفه شب های زنده به گور- خون- زنده به گور و جای نگرانی نبود همه چیز به شکل...
  • آه ای غم افزون.... دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 22:58
    listen to the following song while looking at the shot http://s1.picofile.com/file/6210168008/02_Track_02.mp3.html
  • no lie, PLZ دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 06:59
    Photography is the only art that is natively surreal, but what renders a photograph surreal is not its irrefutable pathos as a message from the past & the concreteness of its intimations about social class, but rather its almost magical seeming illusion of realism & its ability to achieve what we instinctively...
  • ja sigary bede....in dame mande یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 10:24
  • تولد سارا و هستیا مبارک شنبه 13 آذر‌ماه سال 1389 20:22
    باید برم سرکار. این بار نفرتی که هر روز می کشم...... کابوس رو بگو. عجب چیزی بود. میشه گفت فلجم. کاش- کاش- کاش می ساختمش به جای اینکه تمام روزو تو یه هلفدونی تلف کنم. از خودمو از همه چی بیزارم.... آره اینه میراث اینجا..... بیزاری.... بیزاری....... میشه گفت حتی کلمه ها یادم رفته. کلمه های پر از شعر آه کاش مجبور...
  • صبح به خیر پنج‌شنبه 11 آذر‌ماه سال 1389 10:23
    به دنبال یک قفس خالی در شهر می دوی صورتت به رنده عادت می کند و پوست به اندیشیدن به یک فضای خالی! عقده چند شاخه ی پس مانده از بریدن و دستت را می کشی روی عبوسی روز و می شماری از یک تا به چند آن ور تر به خودت می گویی - نه حتما در تو هست و نمی فهمی- از حماقت فحش و دردسر یک کابوس پس از سرفه و قرص های افسردگی خوشت می اید و...
  • کافکا پزشک دهکده را نوشت و استفراغ کرد..... خوابم نمی برد چهارشنبه 10 آذر‌ماه سال 1389 11:41
  • I love u cancer..... دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 19:46
  • فراخوان چهارمین جشنواره عکس یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 20:56
    az fohshe kharo madar badtare, pedarsaga hamechi yadeshun rafte, yadeshun narafte, hamihse hamin bude........... jelezo velez mikonam, bada be hale una ke sherkat konan, badbakht unaie ke jun dadan, khun dadan, un javunaie ham seno sale man ke hanuz Evinan http://www.akkasee.com/news/14460/
  • سم شنبه 6 آذر‌ماه سال 1389 08:59
    خاک از دستانم آن ور تر نمی رود سکوت من به درد رفتگر نمی خورد سَم شاید سگ شاید سیگار سَم ساعت های عبوس این طولانی بی اتفاق هوس های کهنه هوای مانده کامواهای در قفس مانده دستکش های کهنه کلاه های بی فایده از این کهولت کاهش بده و زخم ها را هم بزن هم بزن بلکه از درد چیزی درآید برهاند برهاند این 1000 کیلو وزن خالص را کاش...
  • دشواری من و شاملو جمعه 5 آذر‌ماه سال 1389 20:51
    به خانه می رسم. شاملو در را باز می کند انسان دشواری وظیفه است دم پنجره می ایستم. شاملو با قهوه و خرما: انسان دشواری وظیفه است در سکوت اتاق گم می شوم و شاملو از زیر در: انسان دشواری وظیفه است به خودم پناه می برم. حنا را روشن می کنم. شاملو می خواند: انسان دشواری وظیفه است
  • missing babaieeeeem, that much that I cant move... I really cant پنج‌شنبه 4 آذر‌ماه سال 1389 11:35
    babaieeee? bemiram ke hamin gune baraye man khahi neshast......... mesle hamishe motefaker..... mesle hamishe yeki migoft ye roozi...... fekr konam Hooman bood ia shayad...nemidunam ... whatever, migoft sakht-tarin kare roo zamin babaie man budane are rast migoft ... sakhte, na babam? babam....... che hese...
  • 370
  • 1
  • 2
  • صفحه 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 13