خانه عناوین مطالب تماس با من

مرا ترک کن پیش از آنکه به جایی روم که از آن برگشتن نیست

مرا ترک کن پیش از آنکه به جایی روم که از آن برگشتن نیست

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • سوز چون سوزش
  • زیرا که منفورم- نفرین شده
  • چیزی چون cello بر زمین وجود داشت و من می خواستمش! ابله!
  • if i could tear you from the ceiling
  • Apr. 22, 13
  • [ بدون عنوان ]
  • سفید
  • پس بگو کی برمی گردی؟
  • hooks
  • II. Adagio (Oboe Concerto in D- Giuseppe Sammartini)
  • slow
  • کند
  • my own very first book s finally started
  • the last episode of BORADE HA

بایگانی

  • اردیبهشت 1392 7
  • فروردین 1392 10
  • اسفند 1391 17
  • بهمن 1391 2
  • دی 1391 2
  • آذر 1391 1
  • فروردین 1390 3
  • اسفند 1389 1
  • بهمن 1389 13
  • دی 1389 12
  • آذر 1389 24
  • آبان 1389 21
  • مهر 1389 18
  • شهریور 1389 7
  • تیر 1389 3
  • خرداد 1389 5
  • اردیبهشت 1389 4
  • فروردین 1389 6
  • اسفند 1388 6
  • بهمن 1388 4
  • دی 1388 5
  • آذر 1388 2
  • آبان 1388 4
  • مهر 1388 3
  • شهریور 1388 6
  • مرداد 1388 6
  • تیر 1388 10
  • خرداد 1388 2
  • آذر 1387 13
  • آبان 1387 18
  • مهر 1387 10
  • شهریور 1387 10
  • مرداد 1387 12
  • تیر 1387 4
  • اردیبهشت 1387 7
  • فروردین 1387 23
  • اسفند 1386 25
  • بهمن 1386 26
  • دی 1386 18

آمار : 140989 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • of great weight جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 08:52
    جایی می روم که دیگر به چیزی نیاز ندارم جایی که عزیزترین همراهم سایه است فقط بادی از میان درختان زوزه می کشد و گور در یک قدمی ست. آنا اخماتوا احمد پوری
  • my tissues جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 01:04
    خون سیاوش ریخت پا شدم هر کاری بلد بودم کردم گلدان های همسایه را آب دادم به کوسه های آکواریوم غذا دادم چکمه ها را واکس زدم به پیرمردها به گربه ها دسته جعفری صدای اذان بوی سیر لباس های آویزان رسید نوار عصب ته ریش ها دختری که زمین خورد ناخن ها سرفه ها هل دادن فاحشه ها پتوهای سیاه سابیدن جسدها آقا یه کشک کاله میدی؟ سوت...
  • نام من سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 08:43
    نامی تاتاری نامی باستانی کسی نمی تواند بگوید از کجا آمده نشانه ی اندوه نشانه ی مرگ و سراسر شوربختی. سر آن ندارم بر شوربختی خود مویه کنم اما ای کاش هرگز نبینم نقش زرین شکست را بر آن پیشانی که هنوز چین نخورده! آنا آخماتوا احمد پوری ۱۹۶۲ http://s3.picofile.com/file/7662651505/18_Stabat_Mater_Excerpt_.mp3.html Music:...
  • حالا قبل مرگ سه تا فیلم می خوام بسازم! البته به یه سیگارم قانعم! سه‌شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1391 01:54
    پاشو. از این وسط پاشو. چشات قرمز شده. پاشو یه تکونی به اون تنت بده ببین چی دست کیه. انگار نه انگار! مثل یه تیکه سرب بی شکل یا یه تیکه گل کج و معوج که یه تیکه هاییش خشک شده یا یه کله گوسفند لای مشما تو ظرفای یه بار مصرف. یه تیکه. یه تیکه از هر چیزی که هسته شو کشیدن بیرون. هر چی با پاهام تکونش دادم افاقه نکرد. از دستام...
  • پودر چهارشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1391 17:50
    با ارگاسم سرنگ لیز می خورد تنم می تابد درد می سایند دستهایم بر کاشی های زرد
  • I still die for this photograph & 3 days are still left دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1391 23:24
    the changes are somehow OK ... no complaint 1- no exceeding on D & S 2- I dont keep an eye on my weight 3- I dont drink coffee anymore 4- I breathe properly 5- I am working 6- im not obsessed with odd numbers anymore & on top, Im the same bitch asshole I used to be i dont care, thats the only thing i care...
  • the 3rd or the 4th day ... جمعه 29 دی‌ماه سال 1391 07:41
  • تا خود ۳۰ روز سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 23:08
    از امشب تا ۳۰ روز- تا ۳۰ روز- تا ۳۰ روز
  • ستایش نیزه پرانی یکشنبه 12 آذر‌ماه سال 1391 20:07
    وقتی سوپ ته می کشد امیدتان نیز بر باد می رود خیلی زود می فهمید که جنگ جنگ شما نیست پشت سرتان دشمن واقعی را می بینید تفنگ ها برمی گردند شروع می شود: جدال بر سر سوپ! برتولت برشت ترجمه: علی عبدالهی انتشارات آهنگ دیگر
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 15:25
    az unjaiee ke az tablighate dehatie in bala badam miad, miram soraghe wordpress, harchand ke iran beram majbooram bima haminja, chon khob unja filtere, sargardaniee hame janebe http://mywholeface.wordpress.com/
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1390 11:09
    بلند می شوی تاریک صورتت را خورده است بلند می شوی دستت را خورده است ابرها غارغار چهره ات را خورده اند که تاریک که دست ها که خورده اند.
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1390 12:23
  • دعای آفتاب چهارشنبه 4 اسفند‌ماه سال 1389 09:57
    ۱- تاریکی بر فراز همه چیز ایستاده بود آفتاب بر می آید. ۲- کرکسان بر گوشت پاره ی خود سلامی می کنند به هنگام ظهر (دوزخ خاموش است) ۳- آی خورشید کور آی ویرانگر ما را دعای خیر کن بلکه به خواب رویم. جفری هیل
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1389 05:56
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 26 بهمن‌ماه سال 1389 09:59
    از همه تان می ترسم چون نمی توانم مانند شما باشم لحظه ای را در لحظه بعد ادغام کنم....
  • [ بدون عنوان ] جمعه 22 بهمن‌ماه سال 1389 10:21
    emrooz rooze ajibi bood, hosele nadaram tarif konam, ama enghad etefagh oftad ke bavar nemikoni ke ye rooz bude, harchi talkho shirino zahro ajibo gharibo nadero mamoolo harchi bood etefagh oftad hosele nadram tarif konam hata hosele nadram farsi type konam.... Hana hosele nadare inam tak shote akhar az balcone khune...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1389 20:02
    می نویسم حسرت زبانم از کار می افتد ...آزار دهنده دستم از کار می افتد... آزار دهنده چشمهایم تار می بیند... آزار دهنده شکمم درد می گیرد... آزار دهنده آرام نمی شوند محو نمی شوند آشتی نمی کنند داد می زنند مثل مادر پدر خواهر برادر شوهر راننده راننده راننده بوی سیگار مانده می دهد...آزار دهنده. - اسفندیار از کتاب شهر بازی
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1389 09:46
    نمی دونم از کجا سبز شد یهو تو زندگیم این صابون زشت حالا نگم بوگندو که نیست ام، اما آخه اصلا "من نیست" خریدن این چیزا. اما خب الان دو ماهه منتظرم تموم شه برم سراغ اون butter strawberry liquid soap که از چارلی دزدیمش چون خودم وسعم نمی رسه بخرم. واسه همینه اصلا. اصلا همینه. فک کن روزی دو بار یه بار قبل سرکار...
  • تنها تو آنجا! شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1389 23:02
    کوتاه است در پس آن به که فروتن باشی آینه ای نیک پرداخته توانی بود آنجا تا آراستگی را پیش از درآمدن در خود نظری کنی هر چند که غلغله ی آنسوی در زاده توهم توست نه انبوهی مهمانان که آنجا تو را کسی به انتظار نیست که آنجا جنبش شاید اما جنبنده ای در کار نیست نه ارواح نه اشباح نه قدیسان کافورینه به کف نه عفریتان آتیشین گاو سر...
  • بوی خیس تن خاک پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1389 23:38
    یادم نمی یاد چیزی. مدتهاست تلاش می کنم یادم بیاد. نمیشه. چیزی جز مرگ مهتاب- اعدام عمو موتوری- دست کنده شده تو خیابون- تو کوه ها به دفعات در حد مرگ یخ زدن و مرگ رو چشیدن و بابام چیزی دیگه یادم نمیاد. تو مدرسه کتک خوردن بچه های تنبل با خط کش خاص تک من و من که زرنگ بودم و کتک نمی خوردم چیزی یادم نمیاد. بابامو خیلی خوب...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1389 22:58
  • Granville Island یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1389 06:09
    امروز روز اول دانشگاه بود. بهترین دانشگاه هنر اینجا تو یه به اصطلاح جزیره است. باید با seabus بریم. سوار شدم. بلیط دو طرفه ارزونتر بود. اما کی می دونست من تا ۵ ساعت بعد زنده هستم یا نه. یه طرفه خریدم. حالا اگه زنده موندم که دوباره یه طرفه. بارون میومد. دانشگاه همیشه بهترین اتفاق رو زمینه. همیشه بعد چند ماه کار کردن...
  • باز اشباح پنج‌شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1389 22:09
    دلم تنگ می شود جای دست با پا جای رگها با عقربه ها عوض می شوند دلم تنگ می شود تار می شود خانه عکسها شمع ها و عروسک ها راه می روند تند تند داد می زنند تند تند تن بی نقصانشان را زخم می کنند تند تند هوا روی زخم ها روی تنها لیچ می شود هوا در دماغم بند می آید همه چیز بند می آید ماشینها پلها کلاغها دندانها پی فرصت می گردند...
  • i cant breathe properly سه‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1389 13:33
    here is the video I sent to one of the festivals of video art http://www.vimeo.com/19162469
  • من نابینا نیستم دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1389 06:37
    یک ساعت پیش اسم و فامیلم ۱۵ ثانیه رو یه huge screen ساختمون public art سیدنی glitter می زد. یه ویدیو از جان بالدسری بود. نخواستم تماشاش کنم. رفتم تو بالکن واستادم و به اسمون نگاه کردم. فکر می کنم خیلی چیزارو نباید نگاه کرد باید حس کرد. گاهی روزها چشامو با دستمال می بندم تا زندگیمو حس کنم. کنترل زندگی با حس به شکل...
  • محسن شنبه 2 بهمن‌ماه سال 1389 06:46
    امروز محسن رو فروختم. لنز تکی بود. هرگز کسیو ندیدم داشته باشتش. به پسره که خرید سعی کردم بگم که خاصه. ازش پرسیدم اون گل سرخ تو شازده کوچولو رو میشناسه. نمی شناخت...
  • share your ideas with me on my new photoblog پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 19:52
    http://zahradarvishian.photoposts.org/
  • resolution 2011 پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1389 19:47
    1- در باب بخشش ادمها را ببخش ببخش خودت را. دستهای زیبایت. چشمهای پیدایت. انگشتان پای زشتت 2- در باب عکاسی مجبوری کار کنی. به یک دلیل ساده. بدون پول می میری. تنفر را از عکاسی جدا کن. بدون ایمان خواهی مرد. بدون عکاسی خواهی مرد. 3- در باب نقاشی: با موضوع هفتگی. رنگی و سایز بزرگ و کلاژ/ هفته ای 5 کار خ وب 4- در باب ویدئو:...
  • mamanam har rooz ba albalooha harf mizane چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1389 01:49
    madaram goft yakh nazani....na maman inja sard nist...... boghz galoosho gerefto goft, dokhtaram poostesh kheili nazoke, sard ham nabashe damaghesho dastash hamishe ghermeze .... na maman, inja sard nist, zemestoon nadare ... mamanam motaghede dokhtaresh zire derakhte albaloo gom shode
  • سگ ها در شک خود سیگار می کشیدند و پنهان می شدند- زوزه می کشید غم پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1389 04:13
    پشت به آینه کرده بود و تند تند می نوشت زخم ها در باندهای چرک می لولیدند و تاول ها خود را می خاراندند خون از سر و کول یخچال بالا می رفت و شمع در لیچی بی نهایتش از همه چیز تنفر داشت سراغ قصاب را از آرایشگر بگیر و پشت سر همه ی قاتل ها صلوات بفرست نامه را تف زد و در چاه انداخت ۱۳ ژانویه بود و مجسمه ها غیر از خودکشی چاره...
  • 370
  • 1
  • صفحه 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 13