-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 13:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA پهن در مرداب لبانم به تیک تاک صدایت می کنند چشمانم به متکای سرد کنارش مرتب پلک می زند همه چیز آرام است استفراغت می کنم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 آذرماه سال 1387 08:10
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA انسانها را درخت می بینی کلاغها را نمی پرانی به کرم ها با اصرار خیره می شوی آشغال ها را می بینی هر چه خشک را می بینی قرمز را درک می کنی مغزت را در ابعاد هی ضرب می کنی پرده را با حرص می کشی هی قهوه هی ظرف می شویی با وسواس لکه ها را می گیری کفشهایت را پرت می کنی موهایت را از...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 8 آذرماه سال 1387 11:17
به دیوار بگو سخت است نبودنت بگو سنگ خوردنی بود کورمال کورمال دویدن راحت تر بود بگو زنجیرها سر و سامان داشتند شلاق بغل کردنی بود Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آه بگو سیلی ها دیگر بخوابند- او دیگر نا ندارد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 19:05
title: visions of a dying brain photographer: Cadavre Exquis
-
کی؟ کی کلامو میدی؟
سهشنبه 5 آذرماه سال 1387 08:29
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA خب بگم e-mailet چه پدری ازم دراورد باورت نمیشه. دیوونتم که subject کثافت گذاشته بودی... از 5 که تکون نمی خوردم... خواب دیده بودم که تو یه زیرزمینم که باید توش نفس بکشم. زیر زمینه افتضاح بود از حالتِ وجودیِ یک زیر زمین بدتر و من وظیفه ام این بود که توش نفس بکشم، بلند بلند و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 آذرماه سال 1387 19:49
artist: Melmoth title: Scars Aug.2007
-
Hugh Jackman
جمعه 1 آذرماه سال 1387 00:17
خب امروز تنها هنرپیشه مورد علاقه ام به عنوان the sexiest man alive شناخته شد. داشتم مصاحبه شو گوش می دادم که پرسیدن ازش حالا که به عنوان سکسی ترین مرد دنیا شناخته شدی who is the sexiest woman alive to you he replied in a very cool manner: MY WIFE یادم نمی یاد هر کیو هر چقدر هم دوست داشته باشم سراغ بیوگرافیش برم. اما...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 آبانماه سال 1387 06:02
I just feel agony has started...........CHEERS.... photo: Cafe1930
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 07:21
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سرت را بر شانه ام بگذار تا همین جا آنقدر هست که بگرییم فکر کردن همان فرو رفتن است همان ویرانیِ خواستنی سرما را ببین...... دستهایمان سر آمد میان ازدحام تو و خلوت استخوانی ام فرسنگها مرداب است نه سرت را تکان نده می خواهم هق هقی گردیم برای سوگواری نعشت و انجماد جنازه ام
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 آبانماه سال 1387 03:47
به حق کارای نکرده....اینم یه عکس باب دل سایت عکاسی ...بی خود نبود فلانی اینجا کار دیگه نمی کرد ....بینوا با اون امکاناتش سوژه دیگه ای نداشت استغفرالله الان دوربینم میشکنه
-
silent sunday
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 07:17
photos in my photos belong to Don Mccullin, 1935- Present above: twenty-four-year-old mother with child in a death cam p excuses for the bad lighting, bc of the fluorescent dominated the whole library I am a professed atheist, until I find myself in serious circumstances. Then I quickly fall on my knees, in my mind if...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آبانماه سال 1387 05:24
دستهایم سکسکه می کنند یا می گریند یا واپسین تیک تاک ها را ارمغانند
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 آبانماه سال 1387 07:33
چندان دخیل مبند که بخشکانیام از شرم ِ ناتوانی خویش: درخت ِ معجزه نیستم تنها یکی درختام نوجی در آبکندی، و جز اینام هنری نیست که آشیان ِ تو باشم، تختات و تابوتات. □ یادگاریم و خاطره اکنون. ــ دو پرنده یادمان ِ پروازی و گلویی خاموش یادمان ِ آوازی. احمد شاملو ۹ فروردین ۱۳۷۲ This photo belongs to a photographer whose...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 آبانماه سال 1387 18:18
بالاخره داره صبح میشه و شماها می رین سمت ۵شنبه شب. یک هفته شد. what do you actually do in the most beautiful city of North America? من حالم اینجا داره روز به روز بدتر میشه. سوژه های عکاسیمو از دست دادم. آره اینجا زیباست، میگن مثل رویاست. سر کوچه اقیانوس اطلسه و تا زیباترین پارک جهان، Stanley Park، پنج دقیقه راهه. من...
-
بگو زمان را نخواهم...
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 06:10
بی شک از درد من است که پرنده ای اینجا نیست کودکی نمی دود و درختها بغضند بی شک از من است این سکوت های بی شکل اشک های بی فرم و نگاه های کورم... آرام، قدر کافی اینجا تنگ هست بی شک در خاموشی تن، اسارت بی تلفظ و نماد پروازمان قفل است چهره ی من نام یک زن است از هر طرف بتابی، نمی بینم اگر خاموش گردی نمی بینم اگر فریاد، نمی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 08:51
شب را با روز اشتباه می گرفتی دیوار با زمین از نبض هایت که می گذشتی کسی ترک می خورد دست تکان می داد خیره می ماند ..... تا بروی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 16 آبانماه سال 1387 02:45
این شهر من است ادای سکوت بلد است و سرسام گرفته است من این شهر را دوست ندارم از قصه هایش بیزارم از دستهایش خسته و تنم از آه های یخش درد می کند خانه ما پر از ابر است کسی به رویش نمی آورد دامن مادرم سیاه است و خواهرم سرسری سنجاقی به سر زده است پدرم اباما را پی گیری می کند و به تمامی بی خبر است خانه ما پر از تنهایی ست...
-
فقط ۲ آواز
سهشنبه 14 آبانماه سال 1387 13:45
۲ آواز برای پرنده ام بده لال است و مدام نقاشی می کشد ۲ بال برای پرنده ام بده فلج است، مالامال از میله ظرف آبش را سفت چسبیده است.
-
love u all badly :)
شنبه 11 آبانماه سال 1387 17:28
روز آخرم رحم نکردیناااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا الان میگین این دم رفتنم دست از بر نمی داره انقدر خوبین که نوش جونم بچه ها love you all badlyyyyyyyyy missing you all around
-
کمی آرام شده ام
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 17:13
کلاغ ها غار غار می کنند من پشت پنجره ام دیوار زوزه می کشد آسمان شرمش است ببارد من کمی آرام شده ام تنم پر از کلاغ دستهایم غار غار من تنم سیاه دلم آوازی قرمز می خواهد آرام می شکافم سینه ام غار غار و صدایی مرتب می گوید: مرگ را به خاطر آور پنجره را باز می کنم سایه ها پنهان می شوند شاخه ای بال بال زنان می آید من یادآوری می...
-
impossible kisses
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1387 19:41
-
self-portrait
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1387 19:39
استوار در ضعف فرو در مرداب پس زمینه ای چرک رها در ابهام
-
و تو آن گیاهی...
دوشنبه 6 آبانماه سال 1387 00:34
از روز اول بدون شک خوب بود احساسم باهات. همیشه فکر می کردم تو رو چه به روزنامه هایی که می خریدی و قبل گروه می خوندی. می دونم این کارت همونقدر عجیبه که من غذا خوب درست می کنم. تو اما اوایل منو دوست نداشتی. مخصوصا روزایی که من متهم می شدم واسه رفتاری که من با ... داشتم و کس دیگه با تو داشته بود. ولی من مقصر نبودم. تو...
-
۵ آبان
یکشنبه 5 آبانماه سال 1387 01:27
شعر نیمه کاره می ماند سیگار تمام می شود هوا ساکت، چندین پر می افتند عقربه سقوط، قفس ضجه می زند
-
همه جا که قرمز می شود
شنبه 4 آبانماه سال 1387 11:07
همیشه حرفهایم را بعدا پیدا می کنم. باران برای خود می بارد پر کردن فاصله ها را نمی خواهم. شوخی خواب آوری ست بالا رفتنِ معانیِ چیزها را از هر چیز نمی خواهم. آنقدر می نویسم تا ماه را کنار زده باشم زمین را. تا ندانم زندگی. تا ندانم مرگ. زندگی چیزی به من اضافه نمی کند مجبورم همین حرفهایی را که همه جا به هم می زنیم را زندگی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 مهرماه سال 1387 00:15
مانند یک چهارچوب کهنه میان هیچ و هیچ سعی می کنی استوار بایستی.کسی صدایت می زند و تو ریزش را ترجیح می دهی. من خوابم نمی یاد. باخ آرام است. من روی تخت چهار زانو نشسته ام. دستم به چیزی بند نیست و تمام سعی ام این است که به چیزی بیاندیشم..........چیزی قوی چون گذشته، تاریک چون آینده. من به طرز وحشتناکی فکر نمی کنم. هیچ جز...
-
آن همه سوال که من نپرسیدم..آن همه جواب که تو ندادی
شنبه 27 مهرماه سال 1387 20:03
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 مهرماه سال 1387 17:31
خاکسترهایتان: بند بند تنم سرفه هایتان، گرداب در سینه ام ببین سردردهای پر از زرداب چنگ های پیچیده در مرداب! پشت پنجره ها: قبرهای چاق درون دیوار: فضله های موش بگیر مغزی سوخته بیا لبانی کبر بسته هر انگشتم لاشخوری لاغر در شکمم زالوهای شوریده بپوش ماسکی از اسفالت ببار هق هق های برقدار
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 مهرماه سال 1387 10:12
من کسی را می شناسم که شبی گسترده در اندامش خفته بود چشمانش آرام دهانش پر سکوت نفس هایش تاریک و دستهایش بسیار بود. عکس: علی شعر: اسفندیار
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 مهرماه سال 1387 01:24
مدتهاست به این طراحی سهراب ساعت ها نگاه می کنم و می دونم چی داره که دیوونه ام کرده ...سیر نمی شم. وای حس دستاش....اون پاش که چند تا خط کلفت داره، چین های لباساشو دامن و موهاش و مهم تر از همه نگاهش. نگاه به این زیبایی ندیدم. به جرات می گم ندیدم. خدا ببین چه مظلومه. کدوم گنجشکیو انقدر گنجشک آفریدی آخه؟ هفته هاست این...