روی ساعت های زنده نیشدار سرخ کردنی ها ریخته بود.
شمع را زن خانه چون نمک پاش به اطراف پاشید
سرفه ای کرد و بوی گند را با عود پوشاند
کنار آینه ایستاد و در تماشا آفرین گفت به طناب ها که احشام را در خود پیچیده بودند.
نور زیبا بود. شب بود. کافور برای ورود بقیه کافی بود.