art gallery

بینشِ غضروف

احساسِ پوست، خواهشِ غضروف؛
و، بعد، باز،
احساسِ پوست، جنبشِ غضروف؛
و، بعد، باز،
احساسِ پوست، بینشِ غضروف



تکه ای از یک شعر بلند از اسماعیل خویی به نام از خواهشی که پوست دارد/ کتاب کیهان درد/ ص۱۹- که حتی نذاشتم جمله اش تموم شه- به نظر همین کافی بود- ببخش دیگه چاره ای نداری





آهای اقا......اتوبوس- اتوبوس- stop- stop- it's damn freezing outside اقا ممنون .... امروز کمی هوا گرمتر شده. نمی دونم چرا سردمه...اقا اون گنجشک. دیدی پرید. اقا گنجشکا اینجا زیاد رفت و امد دارن؟ اقا یه خونه تو این محله سراغ دارین؟ نه نه نه بابا دارم. اما اینجا گنجشک داره آخه می دونید.....ا ا ا ا ا اقا چند تا برگ دیدم دیروز می تونستن خشک نشن. اقا بلد بودن تا بهار دووم بیارن. اقا ببین صورتم چی شده؟ نه بابا این که چیزی نیست. ا خانوم جون با اینهمه بند و بساط و لاعلاجی چه قشنگ می خندی. میشه یه عکس بگیرم؟ نه خانوم نه عزیز نه بابا ........ بذارین فقط یه ذره گریه کنم. یه دستمال بدین. اهان اون مغازه داره؟ ok, I thought u may have one, I all forgot about u ought to buy everything here......اقا نگه دار...اقا stop دماغم کثیفه I NEED A TISSUE بابا اون لامسبو نگه دار.....hello gorgeous, o, hi....کشش میان اگزیستانسیالیسم همیشه بوده...در ابتدا که با کی یه که گارد شورع میشه که به شدت مذهبی بوده و یه مدت کشیش بوده و بعد فکر کن فک کن که به نیچه ختم میشه بعد وصل میشه به تمبون هایدگر و بابا دم این اگزیستانسیالیسم گرم....همه رو ...کرده. به هر حال که من همه رو می پسندم و از همه بیشتر رنجهای بی پایان خط خطی کی یر که گارد. نه اقا i need a tissue & a VICEROY...وای بابا ID رو ول کن


سلام ای صبح

سلام ای زیبای متعالی

سیاه در قیر ملزم تختم

جاری در نیاز به قبر به زیر خاک رفتن


اتووبوس خلوت بود. مثل همیشه. skytrain خلوت تر. یه پیرزن داشت می گفت دم کریسمس خیابونا شلوغ شده و من کلا از خونه تا اینجا 8 تا ماشین دیده بودم. دختر کناریش اصلا حوصله نداشت. به کیسه اش نگاه کرد که کاهو خریده بود و باید شامو باهاش سر میکرد. تو سرم یه کرم هی وول می خورد. دیشب دم خونه دم ورودی یه کلاغ مرده بود. تولد خواهرم نبودم.


باز هم سلام ای شب

ای تمام تلخ تلخ آه هایم


یهو پا میشی سرت خالیه. از راست به بعد جیغ. از چپ سکوت. وزوزی به غایت سمج.


خب خب خب ساعت 11 شد. ایران چه خبر بود. وای چه خوب بود. کم کم دوش می گرفتم و پیاده راه میفتادم سمت گروه. تو راه فکر می کردم. نمی دونم چرا همیشه قید واجب بود پیاده روی به گروه. همیشه آدم خیانت میکنه به ذهنش. همزمان بدبختو عادت میده به هزاران ارتباط. من فکر می کنم هر کسی در ارتباط خودش با خودش فاحشه ست. من معتقدم فاحشگی هر چیزی می تونه باشه جز بحث جنسی. این اتوبوس هم که کشت ما رو. اقا من royal park  پیاده میشماااا. وای مشنگن همه اینجا. ولش کن بذار ببینم google map  چی میگه. پشت اون چراغ اگه سبز شه، اگه سبز شه (نه- نه همین جا وامیستی با من تحمل می کنی- نیگا- نیگا) هیچکس نیست بخوادت- دلتنگ شه و بشه باور کرد که اینطوریه اگه هم هست. اتوبوس راه افتاد. همین جا واستا....so long to royal park

it doesn't matter, i need to fall off

....................



خسته ام از دوست داشتن

به اپرای theater of voices گوش بدین.


تولد خواهرمه.......


all I got from her today, was a tiny box of happiness


W HASTINGS

قصه ها طولانین و من نا ندارم.....واسه هر کدوم گفتش وقت می بره....من وقت زیاد دارم و نا ندارم.....دیروز یه چیز جدید یاد گرفتم...می دونید تو این شرایط آدم مجبوره به خیلی چیزا عادت کنه که البته منظورم مکان نیست. خبر جدید والا زیاده ولی همین که بگم تاریکه بسه، صبح نشده، فرقی هم نمی کنه- نا نداره- اینجا یه خیابون هست به اسم pender st. که توش راه می ری آدما همه لباس رسمی و نمی دونم نا ندارم توضیح بدم....خلاصه که خیلی شیکه....حالا.....خیابون کناریش west hastings هست. باید برید تو این خیابون تا بفهمید چی می گم. نه نرید نرید گه خوردم. اگه زن باشید که تو این خیابون نمی رین مگه قیمت تعیین کنید و drug بخواین، اگه مرد باشید که همون دومی. حالا چرا نا دارم و دارم میگم واسه اینه که باور تون نمیشه این خیابون وسط downtown چه می کنه و انقدر رو هست و انقدر زبانزد و انقدر .....بابا می خوام برم توش عکاسی، من با اتوبوس از اونجا رد شدم و بعد 3 روز هنوز آرزومه برم عکاسی. تو عمرم انقدر دلم پرتره نخواسته.....داغونن. زنا تو پیاده رو با بدترین حالت ممکن نشستن-وسط روز- وسط روز- بعضیا انقدر نشئه ن که پلاکارد زدن قیمتارو.....و مردا وای وای.....وای....همه بلند بلند با خودشون حرف می زنن....دعوا می کنن...چاقو دستشونه....این خیابون خیلی هم بلنده و پلیس کلا ترجیح میده نره تو این محل....و خیابون که تموم میشه...به به....زرق و برق sears واسه کریسمس و خیابون  robson معروف...پر از مارکای معروف....و هرگز کسی تو این خیابون نمی ره....هیچ خرید و فروش خونه ای اون تو انجام نمیشه...هیچ ساختمون اداری ای اون تو نیست.....کسی نمی ره...کسی نمیره.....فردا 2 سالانه عکسه تو خانه هنرمندان.....همه اون جان...من سرمو گرم میکنم یادم نیفته.....از خونه من تا W Hastings پیاده 15 min راهه....میگم که وسط downtown این محله باور نکردنیییییییی......

هر کی اونجا .... منو دید بهش یادآوری کنه که پارسال کجا بودیم و بعدش با هم 3 تایی رفتیم 2 سالانه...یادش نره که بعد واسه من comment گذاشت که 2سالانه رو باید جمع می کردن و تو بخش خبری و هنری اون عکس منو که self هستو میذاشتن....بهش یادآوری کنین که یک سال شد و من انقدر نا ندارم و پیر شدم. بهش بگین .... زمانی که درست کرده هی کش میاد و پق تو صورتم ول میشه....صورتم سر شده.....w Hastings خیابونیه که تمام ساختموناش هتلای واقعا داغونه- همون جا می زننت زیر بغل می برنت بالا...هر بلایی سرت بیاد از پلیس خبری نیست....کسی بهت کمک نمی کنه. آخر September کله یه پسر 17 ساله از پنجره شوت میشه پایین. قاتل الان بیمارستان روانیه. کتابخونه میره و اینترنت مجانی داره. w Hastings جایی که به قیمت خیلی ارزون drug همه جورش هست. کسی که خیلی ارزون میده، میبینی که صفه. و باید از این خیابون رد شی (البته با وسیله نقلیه) تا ببینی آدما چین و عکاس باشی و نه عکاس پرتره و بعد بفهمی من چی میگم. دو نفر شبیه هم نمی بینی...آدما داغونن: بی پول و گرسنه...۲ سالانه عکسه....آره W hastings جایی که باید حتما تصمیم درست بگیرم تا برم. چون 1 تو که زنی و تصمیم داری اون تو راه بری حتما باید قیمت داشته باشی چون پس اصلا رفتی اون تو که چی...کار دیگه ای نداری....نه کسی اون تو زندگی می کنه و نه بانکی- ساختمون تجاری ای توشه و نه هیچی حتی.....نا ندارم و انقدر زر می زنما....و ۲ تتازه تو فکر کن جلوی آدما abnormal هاها دوربینتو دار بیاری...... چاقو بیخ گلوت می بندن و اگه خوشبین باشی تموم......من چیزیم نیس. با همین وضعیت لاعلاجم میشه ادامه داد... از کوری که بهتره......من که لال بودم......نا ندارم..... چیزی نیست. انقدر به حرفات فکر می کنم. تو pessimistic بودی و من دوری می کردم. از من به شدت بیشتر و راست میگفتی که آداما بتونن می زنن. دلیل نمی خواد. اگه نمی زنن نمی تونن. نگران نشو. چیزی نشده که حرفتو باور کردم. من همیشه حرفاتو می فهمم و ببسیار باور می کنم. اگه به روم نمی یارم، واسه اینه که نا ندارم. چیزیم نیست. دیگه خوب نمی شه. همین.






پهن در مرداب

لبانم به تیک تاک صدایت می کنند

چشمانم به متکای سرد کنارش مرتب پلک می زند


همه چیز آرام است

استفراغت می کنم

انسانها را درخت می بینی

کلاغها را نمی پرانی

به کرم ها با اصرار خیره می شوی

آشغال ها را می بینی

هر چه خشک را می بینی

قرمز را درک می کنی

مغزت را در ابعاد هی ضرب می کنی

پرده را با حرص می کشی

هی قهوه

هی ظرف می شویی

با وسواس لکه ها را می گیری

کفشهایت را پرت می کنی

موهایت را از زمین، از سینک بر نمی داری

اشک نمی ریزی

کیف هایت را عوض می کنی

لباس زیرت را اطو نمی کنی

هر چه کهنه را سریع دور می ریزی

به آینه عادت نمی کنی

به زشتی ات عادت نمی کنی

به تنت عادت نمی کنی

چتر نمی خواهی

اخبار نمی خواهی

بانک نمی خواهی

سیگار می کشی

جا سیگاری را نمی شویی

نمک به اندازه نمی ریزی

لپه را له می کنی

پیاز را می سوزانی

به صورت کسی نمی کوبی

ناخنهایت را از ته می گیری

لاک نمی زنی

موهایت را صاف نمی کنی

به رشد ابروهایت عادت نمی کنی

تنهایی ات را قاب می کنی

کلاه های بزرگ می گذاری

عینک های بزرگ تر می زنی

بلندترین پالتو را انتخاب می کنی

سردرد- ضعف- تهوع

یواشکی می نویسی

یواشکی عکس می گیری

یواشکی با خودت پچ پچ می کنی

 

یادت باشد تنها تو نیستی که یک زنی





به دیوار بگو سخت است نبودنت

بگو سنگ خوردنی بود

کورمال کورمال دویدن راحت تر بود

بگو زنجیرها سر و سامان داشتند

شلاق بغل کردنی بود


آه بگو سیلی ها دیگر بخوابند- او دیگر نا ندارد









title: visions of a dying brain

photographer: Cadavre Exquis