نفت

پرندگان خاورمیانه
چنگال نشستن شان بر شاخه های خیس نفت
و چینه دان شان پر از کلمه ی نفت،
بر سینه می خزند
و از زخم زمین دانه می خورند
در ساحل بی آبی
ساحل، ساحل، ساحل
ساحل های افتاده از دست های فصل.

 

در اتاق من
بوی نفت می دهد لیوان
بوی نفت می دهد موسیقی
بوی نفت می دهد سیگار صفحه ی ساعت هفت و نیم شب
تکه های نان، کاسه ی پر از گازوئیل سفره.

 

بیژن نجدی
خواهران این تابستان

 

 

 

Minor White