ــ بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
در خود به ملال با یکی مُرده سخن میگویم. شب، خامُش اِستاده هوا وز آخرین هیاهوی پرندهگان ِ کوچ دیرگاهها میگذرد. اشک ِ بیبهانهام آیا تلخهی این تالاب نیست؟ □
به چه میگریی؟
به هر اندازه که بیگانهوار
به شانهبَرَت سَر نهم سنگباری آشناست سنگباری آشناست غم. احمد شاملو ۲۲ خرداد ِ ۱۳۷۳
|