و عشق پس مانده خواسته هایش بود
که تفاله موهایم را زیبا می دید
نوک پستانهایم را قرمز.
عشق تنها زوزه ی شعرهایش بود
برای خیرگی در دود سیگار
سقوطی در افسردگی.
بهانه ای بودم برای قهرمانی ظالمانه اش:
پرستشی لایق
حسرتی به کفایت والا.



و عشق مُسکّن کثیفی بود:

کبودترین آرزو
سیاه ترین امید
دیوانه ترین رویا.





Roland Schmid