خودکشی نکرد. رفت.

 

 

 

 

 

 

 

 

1- امروز خودکشی کرد. خودشو دار زد.  می گفتند لخت لخت بوده وقتی خودکشی کرد. رنگش سفید بوده و چشاش بسته وقتی خودکشی کرد. می گفتن آدم نرمالی بود که. و این ربطی به خودکشی نداشت. شنیدم وقتی پایین می آوردنش زانوش قرچ صدا داده. اون خودکشی کرد.
2- نهایتش بودی. نهایت خواستنش بودی. اما حالا دیگه حس نداره.
3- گل بازوم به بازوت جا مونده بود اون روز.
4- - نمی دونم خودآگاه این کارو می کنه یا نه. اما خوب همه عاشق دردمندو دوست دارن نه؟ حتی تو فیلما..... – آره من خودمم دوست دارم. اما این چه لذتی واسش داره؟ - اون هم تو حالت تعلیقه. شما دو تا تو 5 سانتی هم به هم زل زدین. نه از هم لذت می برین نه از آدمای دیگه چون فقط به هم نگاه می کنین. البته اینا مال وقتیه که بگم ادا در نمی یاره. من اونو نمی شناسم.   

5- 3 نفری نمیشه زندگی کرد. یکی دووم نمی یاره. مگه اون یه نفرم خودش مشکل داشته باشه.
6- به طرز احمقانه ای دلم واسه مانتو و روسری ام تنگ می شه. حاضر نمی شم ببخشمشون. و این اونقدرا هم که عادی به نظر می رسه عادی نیست. انگار چنگ زدن بهم امنیت می ده.
7- وای که چقدر این آهنگی که می خونه رو دوست داشتی. تو همون لحظه داشتی ادای راه رفتنمو در می یاوردی......آره عین خودم. سرم پایینِ پایینو تند..... و قوز
8- خوبی؟ - آره – به قیافت که اصلا نمی یاد. – به چی نمی یاد؟ آهان، آره خوشگل به نظر      می یومد. موهاشم رنگ من بود.
9- به شهر با دقت نگاه می کند. به مسیر همیشگی. به در کرم رنگ که مبادا باز شود. به ماشین ها. مبادا بگذرد. مبادا نبیند. امروز رو پله های اسکان یکی نشسته بود. از پشت عین اون بود. لحظه ای همه جا سکوت سکته کرد. من که دیروز مژه راستمو چپ گفته بودم. اما حالا که اونجا نشسته. همون شونه های پهن و موهای سفت و عاصی. همون آستین های چروک و کیف کج .... گفتم که مژمو اشتباهی گفته بودم. نه هانی نه عشقم من دیگه مزدا ندارم. موهامم دیگه با سنجاق گلی نمی زنم. خیالت راحت. می تونی مرده تو هر شب ببوسی و مطمئن شی که جیک نمی زنه.
10- 4 نفری نمی شه زندگی کرد. حرفت همیشه درسته. با هم نبودنمون اشتباهه، با دیگری اشتباه محض.
11- نمی دونم من اونطوری دیدم یا اونطوری بود. انقدر واستادم تا یه سوسک از رو پام رد شد. بازم  واستادم.
12- چرا پا نمی شی؟ هان؟ - من پا شدم اما پاهام دیگه سوخته بود.
13- از همه چی این شهر بدم میاد. از همه جاش. هه هه این شهر عوضی به من بدهکاره. هه هه. من یه بهار و تابستون بیشتر تحملش کردم. می دونید یه پاییز و یه زمستون بدهکار بودن یعنی چی؟
14- سلام. بله؟ شما باید خانم... باشید. بله؟ حال شما خوبه؟ بله. والا من کتاباتونو خوندم، تو همش نت نوشتم، به نظرم ایراداتونو باید یکی می گفت. یکی؟ می خواین ببینید چی نوشتم؟ شما دی ماه به دنیا نیومدید؟ چرا چطور از کجا فهمیدید؟ من میرم واقعا دیگه جوون نیستم.
15- من دلم واسه نبی پور تنگ می شه. چی کار کنم؟ با خواهرم هر روز می تونم حرف بزنم. کاش پول داشته باشم که بتونم sms بدم.
16- تف های خونی مردم از تنم کش می آیند.
17- زنگ زدی حرف بزنی نه؟ فکر کردم تو می خوای حرف بزنی. آهان من فکر کردم تو می خوای. نه من فکر کردم حالت بده. آهان خوب من برم افطار.
18- چی اینطور مسیحت می کنه؟ - این که با اون نیستم. – می خوای مسیح بمونی؟ - نه – می خوای. می خوای تماشا کن خودتو. مسیح هم راه حل زیاد داشت.
19- البته که لذت داره واسش. تو در نهایت اینکه واسه سگت می میری، دوست داری کمی دیر بهش غذا بدی که بیاد خودشو بماله بهت. تو چشاش عجزو ببینی. واق واق کنه تو نازش کنی اما بهش غذا ندی. – خوبه بالاخره اما اعتراف کرد که دیگه حس نداره. من حالم بهتر نیست. همیشه فکر می کردم اگه اینو بگه حالم بهتر میشه. من فقط کرخ شدم.
20- دیروز کادو گرفتم. من دوسش دارم. من آتوسارو دوست دارم. دوست دارم. حتی که میرم خیلی باهوشی که اینو دادی. حالا فکر من اول از فکر تو بیرون می یاد. به این فکر نمی کنم که جبران کنم با این کادوی گرون. یه جورایی خودتو تو زمان من فریز کردی. هوشت مهربونه. آتوسا الان اینجا نشسته و سردمونه. دستهام یخه. یخ. از تو آسانسور یخ مونده.