بالاخره داره صبح میشه و شماها می رین سمت ۵شنبه شب. یک هفته شد.


what do you actually do in the most beautiful city of North America?


من حالم اینجا داره روز به روز بدتر میشه. سوژه های عکاسیمو از دست دادم. آره اینجا زیباست، میگن مثل رویاست. سر کوچه اقیانوس اطلسه و تا زیباترین پارک جهان، Stanley Park، پنج دقیقه راهه. من می ترسم. می ترسم. از جلوشون می خوام رد شم چشامو سفت می بندم......میگن ماهی نداره، اما می ترسم. من اینجا می ترسم. نه الهام...نه.... اون چیزی که واسه همه لذت بخشه، منو داره می خوره. الهام نمی دونم چرا سنگینی حرفای گروه الان داره انقدر اذیتم می کنه. انگار یهو از خواب پریدمو هیچکس نیست هیچ کس نیست. دستامو می کشم یه اطراف... احساس می کنم خواب بد دیدم، اما حس درستی نیست چون که شاید مدتها باشه که خواب ندیده باشم. آخرین بار خواب فروغو دیدم. لب پنجره اتاقم نشسته بود، من نگران بودم پرت شه پایین و اون دستاشو گرفته بود سمت ماه، مثل یه بچه خوشحال بود. الهام زیادی بودم؟


سارا دیشب تو آگهی تلویزیون یه پنگوئن نشون داد که کوله پشتی داشت و تو کویر می رفت.....می رفت و می رفت....تو longshot یه نقطه شد.


و من سارا انقدر دلم یهو واسه تو تنگ شد که آه ارام بود و نازک و رونده.... دیدمت....زیبا بودی

ناشکرم؟ ناشکری به اینه که یه عالمه آب ببینی و بگی به به آبشار؟ یه عالمه درخت ببینی و بگی به به جنگل و سبزی و طراوت و شادی....نه نمی تونم ... امیرحسین نمی تونم .... حالا تو بگو خاک بر سرت همینه که این همه مشکل داری. اگه عیده همه ماچت می کنن میگن عیدت مبارک، عین احمقا بر بر نگاشون نکن، می میری بگی عید شما هم مبارک؟

آره می میرم. نمی تون دروغ بگم. ولم کن.

الهام دلم واست تنگ شده. 5 روزه e-mail ندادی. زندگی می گذره و من زیادی بودم. خودم می دونم.

نگران نشو. هنوز همانقدر ظاهرم خوبه. هنوز می تونین بگین برو بابا کسی مثل تو که انقدر خوب بگرده چطور می تونه افسرده باشه. یعنی با این دو تا حرفای گروه اصلا که کنار نمی یام هیچ، هی هم روز به روز بیشتر می خورتم. اگه من آدم خوشحالی نیستم حالا نمی گم افسرده ام، باید بو بد بدم و لباسام داغون باشه؟ نه نمی فهمم. اصلا چرا من کم کم دارم بیشتر نمی فهمم؟ درکی از هیچی ندارم. همه جمع میشن دور یه درخت و عکس می گیرن و می پرسن تو واقعا عکاسی؟

رهی هنوز می خوای کله منو بکنی- هنوز حرصت در میاد از دستم؟ بابا دلم واسه فحشای بدت تنگ شده.............. به خدا من بی ارزش نمی کنم چیزیو- قضیه اینه که بی ارزشن

من فکر می کنم کوچه را باد می برد و من دستمال مچاله ای هستم که تمیز  مرده است...............