جای گامهای تو

امین این شعر رو واسه این عکسم نوشت.... 

 

شبی سپید

خیره به لاشه ی گندیده ی آینه ،

کاغذ پاره ای سیاه

بر فراز زمان

خسته در بند چهارمیخ تن

با خونی لخته در دهان

فریاد می کشید

آه ...ای یار، ای یگانه ترین یار

"به کرمی که با بوسه تورا نوش می کند بگو" :

فردا که آمدی

دیگر مرا نخواهی دید

مردارم  را پرواز کن،

آغوش مرگ هم، کم گرم نیست.