امروز یه عکس دیدم از یه دختره ژیتان که از خودش گرفته بود. چشای حتما شهلاشو با باند سفید بسته بود. خانومها و اقایان توجه کنید که باند از تمیزی و سپیدی ادمو دل ضعفه می داد. نمادی از کیک پنیر......اووووم.... بعد این شهلا خانوم.... لاک زده بود صورتی. موهاشو با چه وسواسی قر داده بود. رژ لب
براق. صورتی
و این هنرمند عزیز یه تاپ یه استینه پوشیده بود و زیر بغل تمیزشو که حتما باید تو عکس می بود و مهم نبود اصلا ترکیب بندی تو عکاسی چیه و انداخته بود بیرون
دستهای کوچولی خواستنیش چند تا برگو تو دست گرفته بود......آخی تیغ نزندت
و حالا ملت.........یعنی خوبیم و بی خبریم والا
likes & almost 40 or whatever it was, she had 40 comments
یه چیزی تو مایه های به به چه احساس و اندیشه ای
بعد یه شعر میذاره و توش از تنهایی تام میگه
& deja vue is the title
دلم می خواد دختر رو فقط بکشم یه سیلی محکم به صورتش بزنم و بگم اگه کبود شد به سلف پرتره واسه دل من بگیر.........
shit nashod
انقدر صورتش کرم پودر داشت که دستم به پوستش نرسید
hala in vasat safeie avale akkasee io marge man, axe Kafka ba 3 ta parvane..... mikham sad sale siah axam safhe aval nare, ieki mano mishnase bebine akhe chi mige, mige in Zahra Darvishian enghad badbakht shode ke in oje movafaghiateshe, migan ei vai un raft ke tu arts pishraft kone, are june marge mordam raftam tu arts pishrat konam
ki sag doie zendegyo bezane
velam konid baba, be zarin bepoosam........ possidan ke shakho dom nadare hamine
کافکا آنجا نشست و چند بار تکرار کرد: بر تنم اعصابم و خونم...