2nd night




دوزخ نعمتی ست سرد

با شعله های پوک و خسته از عذابی که می کشد

این جنگ پایان خوشی ندارد

ابرها

هیولا

سایه ها

هیولا

مرد همسایه با ساطور گوشت را تکه تکه می کند

خرسندی در غذای خانه تلنبار است

من حواسم به برگ هاست و خیسی ناتمامی که رفتگر حمل می کند

شانه هایم بوی نا می دهند

برگ های زشت به من می چسبند

خواب خوبی نمی بینم

و این چندش سقف

و این خانه های مشمایی

گیاهانی که سر هر چهارراه دو دلاری می خواهند

من از روزهای تعطیل وحشت دارم

هوا هوا می خواهد

سیگار سیگار

دست های بی گوشت پراکنده در هوا 

دست های بی گوشت پراکنده با سیگارهایی در دستهایشان

قصد پاییز برای اعدام کامل است

من به تو پناه می اورم

برای تمام شمع ها دعا می کنم

پوست نکبت بار مجسمه ها را تحمل می کنم

سوزش به هر چه می خواهد می چسبد

من رگهایم را گره می زنم 

اه از همه چیز بیزارم

و گلدان تازه می خرد هم خانه ای سوخته ام

من از گوشت همسایه قرض می کنم

در گلدان می گذارم

فندک خود را پنهان می کند

خانه به خودسوزی احتیاج دارد

مثل اعتیاد در و دیوار را هم میزند

عروسک ها از زیرزمین جیغ می زنند

بیزارم از عروسک هایم

موهای سوخته شان 

عکس هایشان

فرسودگی

بیتابی

تن سفت مغرورشان

و وحشت کابوس هایشان

و ناتمامی شب هایشان

بیزارم ازشان

مثل یک پایان خوش پارس کن و بدرود بگو

بگو به انها که منتظرند احمق

بگو به انها که چای و چاقی و کلوچه.

می خندند.

بگو اینجا یک ادم 

بگو یک حسرت: پر از قیر

بگو اینجا چشم های سوخته

بگو یک پای سوخته

بگو لثه های خونی

بگو نوازش های خونی

بگو سیلی های یخی در ساعت های دقیق روز

مثلا هفت

مثلا دقیقا ۲ شب

بگو یک ران بریان شده

بگو موهای ریخته

بگو تخیل یک کوسه گم شده

بگو نزدیک نیست

هیچ چیز نزدیک نیست

بگو این زندگی کشدار سوخته

بپرس امروز چند شنبه است؟

داس ساعت

داس دقیق ساعت

داس ۳

داس ۷ عصر

بگو امان از موسیقی که به گا رفت

بگو امان از بی علاجی

بگو امان از همان امید که به امید امدنش تابوت سفارش میدادیم

بگو جهنم یک ایمان ضخیم است

که می خورد

که می خورد 

و بی ایمانی اش در تنور عذاب می کشد

به نام آن دستان سرد بی محبتت ای عشق

ناله ای سر بده

هر چند سوخته...