به خانه می رسم. شاملو در را باز می کند انسان دشواری وظیفه است
دم پنجره می ایستم. شاملو با قهوه و خرما: انسان دشواری وظیفه است
در سکوت اتاق گم می شوم و شاملو از زیر در: انسان دشواری وظیفه است
به خودم پناه می برم. حنا را روشن می کنم. شاملو می خواند: انسان دشواری وظیفه است
babaieeee? bemiram ke hamin gune baraye man khahi neshast......... mesle hamishe motefaker..... mesle hamishe
yeki migoft ye roozi...... fekr konam Hooman bood ia shayad...nemidunam ... whatever, migoft sakht-tarin kare roo zamin babaie man budane
are
rast migoft
...
sakhte, na babam?
babam....... che hese ghashangie............
از ته چاه تکان نخور
او که دیروز مرد جای دوری نرفته است
صورتت را بچسبان به شوفاژ
و پرتش کن نیاز دو روزه را سمت کوسه ها
خار باد این سکون
این تلو تلو خوردن باد
سگ های قدیمی
داربست ها
و صحبت کن با مادرت
قانع خواهد شد شاید
فکر کن
هوا در قتل عام تو دست داشته
همین هوای سمج
مست می کند و یادش می رود
و یادش می رود
فریاد میزنی
تو یک سال است
دو سال
و من در حاشیه کنترل زخمها
به کوچه فرعی می پیچم
زیر زیر پله ای قایم می شوم
و می گویم نفس نیست
دارم خفه می شوم
نمی فهمی
نمی فهمی
از فردا می گویی
چرت
افتاب
چرت
بستنی حصیری
چرت
تالاپ
تالاپ
همسایه ها چرخ گوشت هایشان را پرت می کنند در خیابان
من در خیابان چهارم گم شده ام
زوزه ی کلاغ میدهد سرم
من هنوز هم معتقدم کلاغی در دهانم مرده است
کسی باور نکرد
من کودکی تخس بودم
لج می کنم با ادامس که همین است که هست
لج می کنم با دخترهای چینی
بیخودی
لجم می گیرد از ناخن هایم
کلسیم
ملسیم
یک سیگار در این سرمای پر از سگ
۲۲-
یک سیگار بکش تلخ
موسیقی را عوض کن
راس ۸ مستند نازی ها را تماشا کن
و قتل عام یکدست کودکان
انکه دیروز خودکشی کرد جای دوری نرفته است
عینکش را دراورد داد دست من
سیگار نیمه تمامش را بخشید به من
تک عکسی سوخته
چند سکه
و
مچ دریده اش را بخشید به من
جای دوری نرفت
پی هیچ مرگی نخواهم گریست
من وارث اجسادم
بوی سگ میدهم
بوی کلاغ
بوی ساعت ۱۲
و سیگاری مانده در من چرک می کند
حواست نرود به سرما
تو چیزی نخواهی فهمید
سر شده انکه خودکشی کرد دیروز
و انفجار مغزش در حلقوم من خاموش ...
نفس نیست
خودش دارد خفه می شود